137b0X1366: Incorrect integer value: '' for column `loxblogsql340000`.`counter`.`yesterday_value2` at row 1 ♥♥♥باران♥♥♥
 
درباره وبلاگ


سلام دوستان"به وبلاگ خودتون خوش اومدید؛هر کسی در مورد وبلاگم پیشنهاد یا انتقادی داره خوش حال میشم که بهم خبر بده و اگه سوالی داشتین تا جایی که بنده حقیر بتونم پاسخ میدم؛و در ضمن خواهش میکنم که نظر بدین.التماس دعا یاعلی
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 2
بازدید کل : 2
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

♥♥♥باران♥♥♥
♥با خدا باش و پادشاهی کن♥




 

 

 

هم منتظر و طالب مهــدی هستی

هم یاور و هم نائب مهدی هستی

عمری اگــــر از تــو دم زدیم آقاجان

چون راه رسیدن به مهدی هستی

*******

عاقبت بــــا لطــف حق دوران مهدی می رسد

بلبل خوش نغمه از بستـــان مهدی می رسد

می دهد این دل گواهی پیـــر ما سیـــدعلــی

پرچم از دست تو بر دستـــان مهدی می رسد



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:30 ::  نويسنده : علی

 

آقا اجازه! دل زده ام از تمام شهر
 
بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر
 
آقا اجازه! دست خودم نیست، خسته ام
 
در درس عشق، در صف آخر نشسته ام
 
در این کلاس، عاطفه معنا نمی دهد
 
اینجا کسی برای تو برپا نمی دهد
 
آقا اجازه! بغض گرفته گلویمان
 
آنقدر رد شدیم، که رفت آبرویمان


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : علی

 

چقدر باید بدبخت باشم ، اگر انتظار عشق از کسی غیر از تو داشته باشم .

خدایا !

چقدر باید بیچاره باشم، اگر کسی غیر از تو را معشوق خود بدانم .

خدایا!

چقدر باید پست باشم که از کسی غیر ازتو انتظار یاری و کمک داشته باشم .

خدایا!

چقدر باید بی مقدار باشم که با وجود دیدن تو چشمانم را ببندم

و تاریکی ، جهل و سیاهی دنیایت را ببینم .


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:28 ::  نويسنده : علی

هیچ داری از دل مهدی(عج)خبر؟

گریه های هر شبش را تا سحر؟

 

او که ارباب نمام عالم است

من بمیرم،سر به زانوی غم است

 

شیعیان، مهدی غریب و بی کس است

جان مولا معصیت دیگر بس است

 

شیعیان،بس نیست غفلت هایمان؟

غربت و تنهایی مولایمان؟

 

ما عبید و عبد دنیا گشته ایم

غافل از مهدی زهرا گشته ایم



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:17 ::  نويسنده : علی

 

یک کاری نکنیم که اگر گره ای نمی توانیم باز کنیم ، لااقل گره بر گره نیاندازیم .این واقعاً ظلم است ، خدا نمی بخشد .در این دنیا مرکز شیعه فقط ایران است . افغانستان ، پاکستان ، مصر ، عربستان و عراق را ببینید . در ممالک اسلامی کجا شیعه همه کاره است ، ایران مرکز شیعه است ، دل امام زمان ( عج ) به شما بسته شده و  امید امام به شماست .


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:8 ::  نويسنده : علی

 

با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم گفتم از آقا چه خبر ؟میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم به خانواده شهدا سرکشی میکنیم . آقا می فرمودند به خانواده شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .
یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم دیدم درب باز است و آب و جارو کردند. درب زدم ، مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو .گفتم: کدام آقا ؟گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟گفتم : شما از کجا می دانید ؟شروع کرد به گریه کردن، گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان . اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم . و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم . مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟ مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله آقا خیلی گریه کرد .

 

 



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 10:3 ::  نويسنده : علی

اكنون كه در ميكده بسته است به رويم        بهتر كــــه غم خـــــويش به خمــّار بگويم

من كشتــه آن سـاقى و پيمانه عشقم         مــــن عــــــــاشق دلداده آن روى نكويم

پروانــــــه صفت در بــر آن شمع بسوزم         مجنــــــــــــونم و در راه جنون باديه پويم

راز دل غم ديده خـــود را به كه گويم؟         مـــن تشنه جام مى از آن كهنه سبويم

بــــــردار كتاب از بــــــرم و جام مى آور           تا آنچه كه در جمع كتب نيست، بجويم

از پيچ و خـــم علم و خرد، رخت ببندم            تا بــــــــــار دهد يار، به پيچ و خم مويم


امام خميني



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:53 ::  نويسنده : علی

آيد آن روز كه من هجرت از اين خانه كنم                   از جهان پرزده در شاخ عدم لانه كنم

رسد آن حال كه در شمع وجود دلدار                           بال و پرسوخته كار شب پروانه كنم

روى از خانقه و صومعه برگردانم                            سجده بر خاك در ساقى ميخانه كنم

حالى حاصل نشد از موعظه صوفى و شيخ                  رو به كوى صنعى واله و ديوانه كنم

گيسوى و خال لبت دانه و دامند چسان مرغ                  دل فارغ از اين دام و از اين دانه كنم

شود آيا كه از اين بتكده بربندم رخت                           پرزنان پشت‏بر اين خانه بيگانه كنم



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:52 ::  نويسنده : علی

هر قلب به سينه اش صفايي دارد

هر قبله براي خود خدايي دارد

اما ز درون كعبه مي گفت خدا

ايوان نجف عجب صفايي دارد

حقا كه علي ولي مطلق باشد

 حق با علي و علي مع الحق باشد

انكار ولايت شهنشاه نجف

 كفر است چه كفر ، كفر مطلق باشد

الطاف خفيه خدا شامل ماست

 صد شكر ولاي مرتضي در دل ماست

در روز جزا كه توشه از ما خواهند

حب علي و آل علي حاصل ماست



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:30 ::  نويسنده : علی

 

اگر خدا نبود آرزو نبود
اگر خدا نبود امید هم نبود
اگر خدا نبود از گریه و خنده
از عشق هر بنده
از تلخ و شرین چه سود!
چه سود اگر خدا نبود
اگر خدا نبود          
زندگی کوره راهی بود بی عبور
سخت و عاری ز نور
دردها چون تگرگ
موج می زد رنگ مرگ
چه بی رمق بود پایمان در سختی
همه جا درد بود و بدبختی
چه تفاوت بین گریه و خنده
چون خدا نبود چه سود از بنده
چشمها خشک بود و گونه ها همه سرد
همه جا غم بود و سراسر درد
چه فرق بود بین آسمان و زمین
معنا نداشت دوزخ و بهشت برین
دلها شکسته و خسته
پر پرواز عاشقان بسته
نه جنگ معنا داشت نه صلح و صفا
هرگز نمی آمد بویی ز وفا
طاق بود همه طاقتها
معنا نداشت باید و نبایدها
اشکهای شبانه برای که بود
از ناله های عاشقانه چه سود
چه بیهوده بالا می رفت دستهامان به دعا
زبان چه بیهوده می چرخید، برای که بود صنع و ثنا
دیگر خنده بهار زیبا نبود
شبنم به برگ گل پیدا نبود
جان می باخت مهتاب در شب
می سوخت بال قناری در تب
گلها زرد و پژمرده
دلها غمین و افسرده
غریب بودند و آشنایان به وطن
شقایق می مرد به دشت و دمن
همه جا تنهایی بود و تاریکی
دنیا بود کوره راه باریکی
نه دگر هابیل بود، همه قابیل بدند
همه قوم ها قوم عام الفیل بدند
دیگر سنگ به روی سنگ بند نبود
به روی لبها پیدا لبخند نبود
گر خدا نبود دیگر آدم نبود
هیچ کس از آدم تا به خاتم نبود
لیک باید دانست که هست خدا
بشنود نالۀ تو را به وقت دعا
هم رحیم است و هم کریم و عزیز
دلت ز عشق خدا کن لبریز
خدا کند هم قابیل ها به گور و قفس
و کر کند همه گوششان به بانگ جرس
بلا بیارد به قوم های عام الفیل
و کند ترمیهم بحجارة من سجیل
بگو فقط تو پرستیم و از تو می جوئیم
کمک و یاری و ره را بر تو می پوئیم
مکن دراز دست نیاز جز بر او
مزن به هیچ در جز در او


پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 9:22 ::  نويسنده : علی

غزل امام خمینی(ره)
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم

غم دلدار فکنده است به جانم، شررى
که به جان آمدم و شهره بازار شدم

درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم

جامه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددکار شدم

بگذارید که از بتکده یادى بکنم
من که با دست بت میکده بیدار شدم

غزل مقام معظم رهبری

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کان و مکان
دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی
وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست
امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی
دم عیسی مسیح از تو پدیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم
ببریدی ز همه خلق و به حق یار شدی.



پنج شنبه 20 مهر 1391برچسب:, :: 8:59 ::  نويسنده : علی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

 
cache012last1395012008